نگارش تفاسيري در راستاي پاسخ به شبهات امروزينِ قرآني ،تلاشي است, شايسته?بسي تقدير و تحسين، تفاسيري كه با روشي نوين و آميخته با استدلال هاي منطقيِ مستند به آيات و غرر بيانات اهل الذكر نقاب از چهره?در پَسِآفتاب كلام الهي برانداخته و هدايت به صراط اقوم قرآني را روشن تر ساختهاند.
تفسير منة المنان از جمله اين تفاسير است چنان كه از نام آن پيداست، مؤلف گرانقدر آن علاوه برهمّ بليغ و جدّ وسيع، مشمول رحمت «الرحمان» ومنة «المنان» واقع شده و كمر همّت در زدايش شبهات به ظاهر متضاد قرآني بسته است، و فارغ از اكثر شيوههاي تقليدي تفسير قرآن، با ابداع وارائه? روشي نو در عرصه? تفاسير عصري، خدمت شايان توجهي به جامعه قرآني به انجام رسانيده است.
نگارنده از زماني كه با اين تفسير آشنا شدم با مطالعه پارهاي از بخشهاي آن، شيفته? شيوه? تفسيري آن گشتم، به گونهاي كه اشتياقم براي نگارش مقالهاي در جهت معرفي اين اثر و زين مضاعف شد. آنچه از نظر شما ميگذرد مختصري است از شيوه تفسيري منةالمنان در تبيين نكات برجسته? منهج تفسيري آن و امتيازات منحصر به فرد اين تفسير در طرح شبهات فنّي قرآني و پاسخ به آنها، كه سعي شده با پرهيز از اطناب به معرفي آن پرداخته شود.
تفسير منة المنّان في الدفاع عن القرآن، اثر متفكّر بزرگ علاّمه? مجدّد شهيد سيّد محمد، محمد صادق صدر (ره) معروف به محمد صدر مي باشد، پدر بزرگوار ايشان سيد محمد صادق فرزند محمد مهدي بن اسماعيل بن صدر الدين است.
شهيد محمد صدر در خانه? علم و فضيلت، به تاريخ 17 ربيع الاوّل 1362 هـ.ق به دنيا آمد و از عنايات جَدّ مادري خود حضرت آيت اللّه العظمي شيخ محمد رضا آل ياسين بهره برد و از همان اوان كودكي شهد شيرين علم را نوشيد و در پرتو تربيتي برگرفته از آداب اسلامي رشد كرد و از همان خردسالي، تحصيل دروس ديني را در قالب متون حوزويِ آن عصر، آغاز كرد،به گونهاي كه هنگام تشرُّف به لباس روحانيت بيش از يازده سال از بهار زندگياش نگذشته بود.
ايشان مرحله? سطح دروس حوزوي را در محضر علمايي هم چون شهيد محمد باقر صدر، سيد محمد تقي حكيم و شيخ صدر ابادكوبهاي به پايان رساند و در بحثهاي خارج فقه مراجع بزرگواري همانند سيد محسن حكيم، امام خميني، محمد باقر صدر، و خويي(قدس سرهم) شركت كرد و اجازه اجتهاد را از استادش محمد باقر صدر در سن سيو چهار سالگي دريافت كرد.
هم چنين شهيد محمد صدر(ره) جزء اوّلين گروه از دانش آموختگان دانشكده? فقه نجف در سال 1964 م بود كه همراه شخصيتهاي بزرگي هم چون علاّمه? دكتر احمد وائلي و دكتر سيّد مصطفي جمال الدين از آن فارغ التحصيل شد، اساتيد برجسته? شهيد در دانشكده فقه نجف (كلية الفقه)، مجتهد مجدّد شيخ محمد رضا مظفر در فلسفه الهي، دكتر حاتم كعبي در جامعه شناسي، دكتر احمد حسن الرحيم در روانشناسي، دكتر فاضل حسين در تاريخ و سيد عبدالوّهاب كربلايي در زبان انگليسي بودند، علاّمه? محمّد صدر زبان انگليسي را به رواني صحبت مي كرد و جلسه هفتگي به زبان انگليسي داشت.شهيد صدر افزون بر اجازه اجتهاد، از مشايخ بزرگ دوره? خود اجازه حديث هم دريافت كرد.
شهيد علاوه بر دروس معمول حوزوي و تدريس خارج فقه، جلسه هفتگي در تفسير قرآن نيز داشت و بدان اهتمام ميورزيد. تفسير منة المنّان نُقاوه و خلاصه? آن جلسات ميباشد كه به خامه? خود شهيد به تحرير درآمده است.
امّا نور علم او ديري نپاييد تا اينكه رژيم بعثي عراق ،اين عالم و مرجع عظيم الشأن را به همراه دو فرزند برومندش در يك اقدام ناجوانمردانه به شهادت رسانيد.1
1.نظرات اسلامية في اعلان حقوق الانسان. (بررسي منشور حقوق بشر از ديدگاه اسلام)
2. فلسفة الحج و مصالحه في الاسلام.
3. اشعة من عقائد. (سه بحث در اصول دين)
4. القانون الاسلامي؛ وجوده، صعوباته (تلاشي براي نوشتن فتاواي فقهي به شكل مواد قانوني)
5.موسوعة الامام المهدي(عج) (دايرة المعارف مباحث مهدويت و اثري منحصر به فرد)
6. ماوراء الفقه (دايرة المعارف فقهي، 10 جلدي)
7. فقه الاخلاق (2جلد شامل احكام اخلاقي و مستحبات در فقه)
8. فقه الفضاء (شامل مباحث فقهي بينظير درباره? تكليف شرعي در خارج از كره? زمين)
9. كلمة في البداء (گفتاري است شامل پنج طبقه از دلائل قرآني و روايي)
10. الصراط القويم (توضيح المسائل مختصر)
11. منهج الصالحين (توضيح المسائل مفصّل، 5 جلد)
12. مناسك الحج.
13.كتاب الصلاة.
14. اضواء علي ثورة الامام الحسين(ع) (اثري گرانقدر، حاوي صدها نكته درباره? حماسه حسيني).
15. منة المنّان في الدفاع عن القرآن.
16. دوره? اصول كامل: تقرير بحث خارج اصول شهيد محمّد باقر صدر (چاپ نشده).
17. دوره? اصول كامل: تقرير بحث خارج اصول آيت اللّه خوئي(چاپ نشده).
18. تقرير مبحث مكاسب بحث خارج فقه امام خميني (چاپ نشده).
19. مبحثي پيرامون رجعت.
20. مبحثي پيرامون دروغ گفتن.
21. اللمعة في احكام صلاة الجمعه.
22. و دهها مقاله و مباحث متفرقه در فقه و تفسير و مسائل اجتماعي در بسياري از مجلاّت.
نام كامل اين اثر قرآني عبارت است از: منة المنّان في الدفاع عن القرآن تاليف السيد محمد الصدر. جلد اوّل اين تفسير توسّط نشر دارالنجوي بيروت (بدون تاريخ چاپ) به چاپ رسيده است و ساير مجلّدات آن تا نگارش اين مقاله به حدّي كه نگارنده اطلاع دارد به چاپ نرسيده است.
تاريخ تحرير و تدوين جلد آغازين اين تفسير آن گونه كه مؤلّف محترم آن در آخر مقدمه? جلد اوّل اشاره كرده است، به تاريخ26 رمضان المبارك 1416 هـ. ق صورت پذيرفته است، آنجا كه ميفرمايد:
«حرره بتاريخ السادس والعشرين من شهر رمضان المبارك، عام 1416 هـ.»2
ولي مطالب تفسيري آن در اصل خلاصه? جلسات تفسير شهيد در عراق است كه به صورت هفتگي ايراد كرده و بعدها اين گونه تدوين يافته است و خود ايشان در مدخل تفسير، به اين امر اقرار دارد كه تفسير منة المنّان خلاصهاي از محاضرات و دروس تفسيري ايشان همراه با حذف پارهاي از مباحث ميباشد آنجا كه ميفرمايد:
… كما انّ الدرس والمحاضرات التّي استخلص منها هذا الكتاب، قد اتّبعت ذات الاسلوب ومع ذلك فقد حذفت بعض الامور الّتي قلتها في الدرس ولم اسجلها في هذا الكتاب…3
لكن تفسير منة المنّان از نادر منشورات قرآني است كه دوره? پاياني ندارد و همواره زنده، نو و الهامبخش روشي نوين در عرصه? فهم قرآن بوده و خواهد بود و هيچ گاه گرد و غبار كهنگي و صبغه? گذشت زمان چهره? جاذب و با طراوات آن را نميپوشاند.
جايگاه منة المنّان در بين كتب تفسير، دو جهت عمده دارد، از بُعدي ميتوان آن را در زمره? كتب مشكلات القرآن قرار دارد و از بُعدي ديگر آن را در كنار تفاسير تخصصي عصري، و در هر دو بُعد، متفاوت از شيوه? متقدّمان و متأخران، سبكي ممتاز به خود اختصاص داده است.
خواننده? مدّبر به هنگام مطالعه? آن به تحقيق خواهد يافت كه علاّمه? محمد صدر فارغ از شيوههاي تفسيري ساير نگاشتههاي ديرين و امروزين قرآني، سعي در ارائه سبك تفسيري جديد، براي قرآن پژوهان معاصر دارد، كه ميخواهند به پاسخي متقن و مستدل درباره شبهات جديد و قديم قرآن دست يابند و خاطر انديشه را به ساحل يقين رهنمون سازند و در اين راه، سراسر اين تفسير وزين پراز سؤال و احتمالات و قيل و قال هاي تفسيري است كه مفسّر در ابعاد مختلف آن به تفصيل سخت رانده و پاسخي متين ارائه داده است. شايد بتوان گفت كمتر تفسيري اين چنين به پردازش شبهات تفسيري در قالب پرسش و پاسخ، كه در تعميق بحث بسيار مؤثر و در مطالعه جذّاب مينمايد، پرداخته باشد، و اين حكايت از جامع نگري مؤلف عظيم الشأن آن به نيازهاي امروزين جامعه? قرآني دارد كه توانسته است با درك صحيح چالش موجود در عصر گفتمانِ جديد، خلاء علمي موجود در عرصه? قرآن پژوهي را به مدد حضرت مَنّان هموار سازد، خود مولَّف نيز به اين نكته در مقدمه? جلد اوّل اشاره كرده است.
جلّد اوّل اين تفسير در سه بخش كلّي تدوين يافته است:
ـ بخش اوّل: مقدمّه مؤلف
ـ بخش دوّم: مبحث بسمله
ـ بخش سوّم: تفسير پارهاي سورههاي قرآن
مؤلّف در مقدمه? تفسير خود كه شامل بيست عنوان ميباشد و در واقع «درآمدي برشيوه? تفسيري» ايشان در «منة المنّان» است، به بيان ويژگي هاي مهم شيوه? تفسيري خود در نگارش اين تفسير پرداخته است، و در بعضي از موارد به آراي خويش در باب پارهاي از مباحث كاربردي علوم قرآني در تفسير، اشاره كرده است. به عبارتي مباحث اين مقدمه بمه منزله? «مدخل تفسيري» ايشان مي باشد كه در جاي خود مباحث جديد و نظرياتي نو و متقني را در عرصه تفسير نگاري و علوم قرآني ارائه داده است.
در اين بخش كه در جاي خود گفتاري جامع و كمنظير است، به تفسير آيه? شريفه? «بسم اللّه الرّحمن الرّحيم» از ابعاد گوناگون لغوي، بلاغي، معنايي، روايي، فلسفي، عرفاني…، پرداخته شده است و در واقع اين مبحث سرآغاز بخش تفسير بوده و به منزله? حسُن مطلع آن ميباشد كه به تبعيّت از خود قرآن مجيد با آيه? شريفه? بسم اللّه الرّحمن الرّحيم شروع شده است. علاّمه درباره تك تك واژگان و بلكه حروف اين آيه بحثي موجز و در عين حال بسيار متقن و مفيد ارائه داده و به دفع شبهاتي در چارچوب «اسئلة والجواب» پرداخته است و ضمن نقد برخي از آراي ساير مفسّران در اين باب از غفلت آنان در پارهاي موارد سخن رانده است و با مبنا قرار دادن نزول عرفي قرآن به نتايج در خور توجهي پيرامون آيه? شريفه دست يافته است.
با استناد به حديث «انّ للقرآن بطناً ولبطنه بطن»4 معاني غير متناهي و نامحدودي را براي اين حرف متصوّر داشته و انسان محدود را از درك همگي آنها عاجز شمرده است و به پرسش درباره? علت عدم استعمال حرف ديگري به جاي حرف باء پاسخ داده است.
نقد رأي آيت اللّه خويي در البيان و ارائه? جوابي نقضي و حَلّي به آن.5
ج: چرا واژه? اسم ما بين باء و لفظ جلاله? اللّه فاصله شده و اينكه آيا اعتماد بر لفظ جلاله «اللّه» بدون فاصله افضل از اعتماد بر واژه اسم نيست؟
با ارائه سه وجه پيرامون اين پرسش، سه پاسخ محكم با استفاده از نصوص آيات و روايات ارائه كرده است.
د: پاسخ به چرايي شروع سور قرآن با بسمله و آثار معنوي بسمله.
و: مدلول و محتواي آيه? شريفه? بسم اللّه الرّحمن الرّحيم چيست؟
ضمن اشاره به وسعت مفاهيم مطروحه در اين آيه و عمق آن، درك بشر عادي را از فهم همگي آنها قاصر دانسته و با استشهاد به روايتي از امير المومنين(ع) كه همگي علوم قرآن در نقطه باء بسم اللّه جمع شده و آن نقطه، وجود أعلي علي(ع) است: «انّ علوم الكون كلّها في القرآن و علوم القرآن في السبع المثاني وعلوم السبع المثاني في البسملة وعلوم البسمله في الباء وعلوم الباء في النقطه وانا تلك النقطه»، به ويژگي منحصر به فرد و ممتاز علي(ع) در علوم هستي شناسي و به طور خاص در تفسير قرآن اشاره كرده است و او را جامع علوم كونيه به استثناي علم الهي دانسته است.6
هـ: مزاياي اختصاص آيه بسمله به دو اسم جلاله? رحمن و رحيم و گفتاري در پيرامون حقيقت رحمت.
ي: و مطالبي ديگر.7
اين قسمت كه در واقع بخش اصلي اين تفسير را تشكيل مي دهد، تفسير چند سوره از سُوَر كوچك قرآني است كه از آخرين سوره? قرآني، سوره? ناس شروع شده وبه سوره? علق پايان پذيرفته است و در مجموع به تفسير نوزده سوره پرداخته كه اسامي آنها به ترتيب ذيل ميباشد.
1. الناس 2.الفلق 3. التوحيد 4. اللَّهب
5. النَّصر 6. الكافرون 7. الكوثر 8. الماعون
9.ايلاف 10.الفيل 11. الهُمَزه 12. العصر
13. التكاثر 14. القارعه 15. العاديات 16. الزلزال
17. البيّنه 18.القدر و 19. العَلَق.
اينكه چرا علاّمه محمد صدر تفسير خود را از سوره? آخرين قرآن و از سورههاي داراي آيات كوتاه شروع كرده است و روشي خلاف معمول ساير مفسّران در پيشگرفته، در جاي خود خواهد آمد.
هدف از تأليف تفسير منة المنّان: «ضرورت اجتناب ناپذيري پاسخ به شبهات قرآني»
آن چنان كه از عنوان اين تفسير برمي آيد، منّة المنّان در دفاع از قرآن عقيده حنيف آن يعني اسلام 8 در قالب پاسخ به شبهات قرآني نگاشته شده و مؤلّف محترم آن، در طرح شبهات و پاسخ به آنها سعي بليغ و هَمّ وسيع نموده تا جوابي به شبهات وارده برساحت انوار كلام الهي داده باشد و در اين مسير مشعل فروزان و هميشه پرنور آيات قرآني و روايات معصومين مددكار او بودهاند و از صراط احتياط و حَزم در گفتار گامي فرا ننهاده است.
آن چه از آن به عنوان شبهه ياد كرديم در واقع همان سؤالات به ظاهر متضاد با قرآن و موارد اجمال و ابهام پاره اي از آيات قرآني است كه در صورت عدم درك صحيح و فهم دقيق، ممكن است مستمسك افراد ضعيف العقل و يا معاندان قرآن در طرد اين كتاب آسماني واقع شود و موجب ضلالت آنان گردد و به جاي سعادت و هدايت، مزيد بر خسران آنان شود.
چنين امري مؤلّف تفسير منة المنّان را واداشته است تا با طرح چنين شبهاتي در سطح تخصصي و قابل فهم براي آشنايان به تفسير، گامي را در جهت تقريب به صراط اقوم آن بردارد و خلاء وجود چنين كتب تفسير نگاري تخصصي را در جامعه قرآني پُر سازد.
علاّمه? در اين تفسير از روي عمد از بيان مطالب تفسيري محض ـ كه شيوهّ تفاسير عمومي است ـ خودداري كرده و دستيابي به چنين اطلاعات تفسيري را به كتب عمومي تفسير ارجاع داده است و هم چنين به مانند ساير كتب تخصصي تفسيري كه به «مشاكل القرآن» پرداخته اند و تنها از يك بُعد لغوي، كلامي، عقلي، فقهي و غيره… به تحقيق پيرامون پارهاي از آيات قرآني دست زدهاند، نميباشد، بلكه در اين تفسير، به هر سؤال يا مشكل كه به ذهن خواننده خطور كند صرف نظر از نوع آن، سعي شده كه پاسخ داده شود، لذا خواننده در اين تفسير از هر علمي مطلبي را مشاهده مي كند كه مؤلّف در پاسخ به سؤال از آن مدد گرفته است همانند: فقه، اصول فقه، صرف و نحو، بلاغت، اندكي تفسير و… مضاف بر اينكه مولّف از پاره اي علوم طبيعي مانند فيزيك، نجوم و علم تاريخ نيز در تبيين آيات استفاده برده است.9
شيوه? پاسخ به سو?الات طرح شده در تفسير منة المنّان در چارچوب طرح احتمالات متعدد و متنوع از ابعاد مختلف آن سؤال با عنوان «الاطروحة» صورت مي گيرد، اين شيوه در سرتاسر اين تفسير، علامه بعد از طرح سؤال به چشم ميخورد، به اين گونه كه اوّل شبهه يا مشكل مورد نظر در قالب سؤال طرح و در پاسخ به آن از عنوان (فيه اطروحتين) يا «فانّ لها عدّة اطروحات»استفاده شده است.10
حُسن اين روش اين است كه در اين شيوه، مؤلّف از ارائه? رأي قطعي و نظر مختار خود به گونهاي ظريف در ظاهر امر اجتناب ميكند، حال آنكه با تأمّل در آن فهميده ميشود كه علاّمه با اين روش ضمن اعراض از ابتلا به مظنّه?«تفسير به رأي» و دادن اختيار انتخاب نظر به خواننده، به پاسخ سؤال از منظر قرآن نيز پرداخته است، شايد بتوان گفت «اطروحه» يا احتمالاتي كه در آن پاسخ به شبهه? مستند به آيات و مستنبط از ظاهر و يا باطن قرآن آمده، همان رأي مختار مؤلّف در مورد پاسخ به شبهه باشد، آن چنان كه خود علاّمه در اواسط مقدمه? چهارم از مدخل تفسيري خود به وجهي، به اين مطلب اشاره دارند:
انّي لم اعط الراي القطعي… ويبقي اختيار الاطروحة الواقعية منها موكولاً ظاهراً الي القاري اللبيب وواقعا الي المقاصد الواقعية للقرآن الكريم.11
به راستي كه شيوه? علاّمه? صدر، روشي نوين در پرداختن به شبهات قرآني است و نادر بين مفسّران، چرا كه با اين روش، ضمن وسعت بخشيدن به افق انديشه در فهم قرآن و استنباط از آن، ذهن و فكر خواننده را براي يافتن پاسخهاي ديگر پيرامون مشكله باز گذاشته و ذهن او را از فرو رفتن در قيود ظاهر الفاظ وارهانيده وبه تعمق در معنا سوق داده است.
شايان ذكر است كه تعريف علاّمه? از اطروحه، صرف احتمال پيرامون يك مسأله نيست. چنين تعريفي از اطروحه مبناي ايشان در تفسير منة المنان نبوده، بلكه در موسوعة امام مهدي(ع) كه بحثي تاريخي است، از آن استفاده كرده است.
تعريفي كه از اطروحه مد نظر علامه در تفسير منة المنّان بوده، به اين توضيح است كه در اين تعريف سؤال يا مشكله قرآني مطرح شده به منزله? نوعي استدلال در مقابل آيهاي از قرآن شمرده شده كه حاوي نوعي اعتراض بر اسلوب قرآن در بيان و يا خدشه در معنا و مفهوم آن است، سپس اطروحه يا احتمالي كه در مقابل آن ارائه مي شود به منزله استدلال در جهت اسقاط سؤال از ريشه و ازاله چنين تفكّري» پيرامون آيه يا قرآن ميباشد، آن گونه كه ايشان ميفرمايد:
انّني عرضتها [الاطروحة] ثانياً بانّها الاحتمال المسقط للاستدلال المضاد.12
علاّمه با اينكه از تعريف قرآن به اعتبار«اشهر من ان يذكر» بودن آن در نزد مسلمين و يا «كانّه علم في رأسه نار» خودداري مي كند13 ولي ذهن خواننده را به سؤالي درباره قرآن فرا ميخواند: آيا اشكال و يا وهم و اعتراض متشكلي مي تواند بر ساحت قدسي قرآن بنشيند و بر آن خدشه وارد سازد يا خير؟
ايشان چنين تفكّري را نتيجه جهل فرد، قصور و تقصير او در فهم قرآن يا اثري از همزات نفس امّاره درباره? قرآن ميداند و ساحت نوراني و قُدسِي كلام الهي را از هر نوع ايراد و خدشه و يا اشكال اعتراضي منزه مي شمرد، در عين حال حصول چنين اشكال و اعتراضهاي علمي درباره? قرآن را براي غالب اشخاص و يا همگي آنان ممكن و مؤثر در عقيده و اخلاص آنان و احياناً گمراهي و تحّير آنها به حساب مي آورد و از آنجا كه قرآن شامل موارد اجمال و مسائل «صعوبة الفهم» ميباشد، نسبي بودن عذر آنها را در خطور چنين اشكالاتي در ذهنشان مي پذيرد ولي اغلب تفاسير را در زدايش چنين اُوهامي از اذهان مخاطبينِ معترض، خالي دانسته و بر شيوه? تفسير نگاراني كه به طور تخصصي و فنّي به چنين موضوعاتي پرداخته اند همچون عبدالجبار، العكبري و… دو ايراد عمده ?منطقي وارد ميداند كه تلخيص آن دو به بيان ذيل است:
1. پاسخ به سؤالات و اشكالات مطرح شده، مستلزم دقت و قوّت كامل علمي مفسّر از هر بعد پيرامون مسأله مي باشد و چون مفسّر فاقد اين دو شرط جهت مجاب نمودن متعرض باشد از طرح شبهه و پاسخگويي بدان خودداري مي كند و هم چنان چهره? نوراني كلام الهي در ذهن مخاطب در هاله اي از ابهام و اشكال باقي ميماند و در رشد او به هدف قرآني كه همان رهايي از ضلالت است هيچ كمكي نميكند.
2. طرح پارهاي از اشكالات در كتاب براي مؤلّف آن اين دغدغه و دلمشغولي را درپي خواهد داشت كه احتمال دارد خواننده، اشكال مطرح شده در قالب سؤال را خوب بفهمد اما از آنجا كه ظاهر اكثر اين سؤالها در نگاه اوّل با ظاهر قرآن در تناقض و يا تضاد مي باشد، ممكن است باعث بروز شبههاي در انديشه? خواننده گردد كه قدرت دفع آن را، به علت عدم توانايي در فهم صحيح نداشته باشد،كه در اين صورت مسئوليت طرح چنين شبههاي برعهده? مؤلّف كتاب خواهد بود و اين امر مستلزم وقوع در فعل حرام «من حيث يعلم أو لايعلم» بوده و نيز مسئوليت در روز قيامت. لذا براي چنين مفسّراني عدم طرح شبهه بهتر از طرح آن خواهد بود.14
علامه دوعلّتفوق را كه در واقع بهمنزله? نقد نگاشتههاي قرآني در زمينه «مشاكل قرآن» ميباشد، علّت عمده? گسترش شبهات پيچيده و گمراه كننده از صراط مستقيم به الحاد ميداند واكثر كتب تخصصي را در اين زمينه خالي از پرداختن چنين موضوع مهمي دانسته وپردازش بهچنين امري را بعد از اتكال بهخداوند محتاج به «قلبي قوي» و «عقليسوي» ميداند.
عمده محور تأليف اين تفسير، در اصل ترسيم اين امر بوده تا توانسته باشند ضمن ارائه روشي نوين در پاسخ به سؤالات قرآني، سنّت تقليدي موجود در نگارش چنين تفسيرهايي را شكسته و تحوّلي در اين عرصه بوجود آورد؛ و از روي انصاف و با ديده? تحقيق بايد اذعان كرد كه علاّمه از عهده? چنين امر به خوبي برآمده و دريچهاي جديد به روي قرآن پژوهان گشوده است. به ويژه با ارائه احتمالات نادر و به عبارت خود «الاطروحات الشاذه» بابي نو در عرصه? تفكر قرآن پژوهي گشوده است، به اين صورت كه علاّمه ضمن نقد شيوه رايج در ميان كثيري از صاحب نظران امروزي كه آراي خود را مستند به قواعد علوم متداولي همانند: نحو، صرف، بلاغت، و… كه هيچ دليل متقني برصحّت آن قواعد جز تبعيّت از پيشينيان ندارند،، آن را نوعي انديشه? تقليدي متعارف و معمول امروزين در بيشتر طرق معرفت دانسته و با ارائه ديدگاهي شاذ و نادر برخلاف سنّت ديرينيان، در پاسخ شبهات، ذهن خواننده رابه دريچهاي جديد و فارغ از قواعد تقليدي متعارف باز نمود. و او را به تأمّل دقيق در پيرامون مسأله سوق ميدهد هر چند كه مخالف نظريه? مشهور ومسلَّم پيشينيان باشد و از چنين احتمال و رأيي با عنوان «اطروحة شاذه»15 نام ميبرد و اين فتح بابي است نو در پاسخ به شبهات جديد قرآني.
از جمله نكات جالب و قابل توجه در مدخل تفسير علاّمه، كه شايد در كمتر كتاب تفسيري بدان توجه شده، پيش شرطي است كه ايشان براي مطالعه اين تفسير گذاشته وبدان تأكيد ورزيده است، با اشاره به اينكه اين تفسير براي سطح علمي خاصي از پژوهشگران قرآن پژوهي نگاشته شده، مطالعه? آن را براي خواننده?ناآگاه به متون كلاسيك و متعارف علوم حوزوي از قبيل، فقه، اصول فقه، منطق، كلام، صرف و نحو و مانند آن، به علت صعوبت در فهم مطالب كتاب جايز ندانسته و با عبارت «فلا يجوز له شرعأ ان يقرأ هذا الكتاب»16 مطالعه آن را به علّت پردازش شبهات قرآني، مقيّد به داشتن اطلاعات دقيق و وسيع از علوم ديني و ابزاري كرده است و اين نكته بيانگر تخصصي بودن مطالب اين تفسير و به ويژه شبهات طرح شده در آن است و اين حكايات از قوّت و دقّت علمي مؤلّف آن در طرح و پاسخ به شبهات دارد و شايسته قرآن پژوهان معاصر كه در نگارش مطالب تخصصي قرآني، تعيين سطح علمي براي مطالعه اثر را مدّ نظر قرار داده، و در ابتداي نگاشته بدان اشارت فرمايند تا هر خوانندهاي در هنگام مطالعه? اثر در ميزان معلومات علمي خود در فهم مطالب، دقّت كامل مبذول دارد و با توانايي كامل به مطالعه بپردازد و حُسن مضاعفي بر اثر نگاشته به حساب آيد. شايان ذكر است كه علاّمه براي عدم جواز شرعي مطالعه كتاب براي فرد نامتخصص در مسائل تفسيري و علوم قرآني توجيه منطقي و عقلايي ارائه داده است، خلاصه? توجيه ايشان چنين است:
ممكن است در اثر عدم فهم دقيق و صحيح جواب ارائه شده براي سؤال، در ذهن خواننده شبههاي ضد قرآني به وقوع بپيوندد و يا همان شبهه هم چنان غير قابل حل در و ذهن او مانده و خودش هم غافل از آن باشد و در اثر انباشت چنين شبهاتي در عقيده? ديني او نسبت به قرآن اضراري حاصل شود و مطالب كتاب به جاي نفع، عامل اضرار واقع شود.17
مؤلّف در آخر مقدمه دوم با بيان توجيه اين پيش شرط در مطالعه? تفسير منة المنّان، خود را از وقوع هرگونه اضراري در عقيده? ديني خواننده در صورت عدم رعايت آن، بريالذّمه اعلام مي دارد.
علاّمه با اشاره به اينكه مخلوقات خداوند در جهان هستي از يك بُعد، حداقل داراي يك نوع ذوق تكويني زيبايي هستند، ذوق فني و ادبي موجود در بين آيات قرآن را از زمره? اين ذوق تكويني در جهان هستي ميداند و آن را مثال أتم وأكمل در عرصه ادبيات ميشمارد و وارد دانستن هرگونه تغييري در اين ذوق فنّي را موجب از هم پاشيدن سياق قرآن از جمال ادبي و هيبت و رصانت معنوي آن ميشمرند و تناسق موجود در بخش پاياني آيات را كه اين چنين هماهنگ و هم نوا در پي هم چيده شدهاند نميتوان سجع ناميد، چرا كه سجع به علت وجود نقاط ضعفي كه در آن است قابل انطباق با آيات قرآني نيست و بهتر آن است كه به جاي سجع آن را نسق بناميم تا سجع را هم در برداشته باشد.
مراد علاّمه از نسق بين آيات همان قسمت پاياني آيات است كه در پارهاي از موارد برخلاف قانون سجع بيشتر از چند حرف ميباشد آن چنان كه مينويسند:
فنهايات الاي لها معني خاص بها لا يمكن ان نسميه سجعاً وانّما نسميه نسقاً لأن السجع فيه نقطتان للضعف لا تنطبقان علي القرآن الكريم.18
علاّمه محمّد صدر در اكثر مباحث تفسيري خود از اين واژه استفاده كرده است و در استدلال به جواب، يكي از مستمسكهاي ايشان در پارهاي از موارد مورد نياز به حساب مي آيد، لذا با توجه به اهميّت موضوع شايسته ديده در مقدمه تفسير از آن سخن براند. و ضمن اشاره به تقسيمات دوگانه سياق به معنوي و لفظي، به لزوم كاربرد وحدت سياق لفظي در قرآن تأكيد داشته و آن را به تناسق و هماهنگي عرفي موجود در ذوق و لغت قرآن تعريف مي نمايند آن گونه كه اگر يك كلمه و بلكه يك حرف در لابلاي آيات اضافه و يا كم گردد موجب خلل در سياق لفظي قرآن خواهد بود و براي نمونه دو مثال در اين باره ارائه ميكند كه هر دوي آنها به عدم وجود حرف و او در آيه? بسمله و آيه? اوّل سوره ناس اشاره دارند، كه در صورت ازدياد چنين حرف كوچكي سياق لفظي هر دو به هم ميريزد.19
مؤلّف گرانقدر تفسير منة المنّان با عنايت بدان كه اين تفسير را در راستاي حل مشكلات قرآني نگاشته است، خود را محدود به پيروي از قرائت مشهور، حفص از عاصم نميداند و از ساير قرائات غير مشهور، در صورت نياز در حل مشكله? قرآني نيز استفاده ميكند.
ايشان ضمن بيان پارهاي از نقاط ضعف اين قرائت (حفص عن عاصم) آن را افضل وافصح قرائات دانسته و در كتب فقهي خويش احتياط را در قرائت به طريق حفص دانسته است و سه دليل بر آن اقامه كرده است.
الف: فصاحت اين قرائت.
ب: وجود دليل «استفاضه» در انتساب آن به عاصم.
ج: وجود دليل معتبر برامضاي اين قرائت از ناحيه معصومين(ع).
ولي آن چنان كه در اوّل اين بخش اشاره كرديم، علاّمه استفاده از ساير قرائات را در دفع مشكله، تغيير سياق آيه و ايضاح معني آن جايز و بلكه لازم ميدانند.20
بدون شك مجموع قرآن داراي يك هدف عام كه همان هدايت جامعه? بشري به سوي سعادت ابدي است، ميباشد و در پارهاي از آيات بدان اشاره شده است همانند آيه: «ونزّلنا عليك الكتاب تبيانا لكل شيء وهدي ورحمة»، (نحل، 16/89)
اما اين كه آيا تك تك سوره ها ي قرآني نيز جداي از اين هدف عمومي قرآن براي خود يك غرض معين و خاصي را دارند يا نه؟ مورد بحث در بين مفسّران متأخر بوده و نظريات متفاوت و مختلفي در اين باره ارائه شده است.
علاّمه صدر در يكي از بخشهاي مقدمه تفسيري خود،به تفصيل و تحقيق در اينباره سخن گفته است و خلاصه? نظر ايشان اين است كه وجود غرض معين براي هر سوره در پارهاي از سُوَر قرآن بدون ترديد روشن و آشكار است همانند سوره حمد، توحيد و كافرون و… امّا سورههاي طولاني قرآن و يا سور ديگر آن به هيچ شكل از يك هدف معيني خبر نميدهند و هيچ دليل عقلي و نقلي بروجود يك هدف معين و مشخص در اين سورهها وجود ندارد، لذا نميتوانيم قائل بشويم كه تمامي سورههاي قرآن داراي اهداف جداگانه از هم مي باشند، بلكه در پارهاي موارد در يك سوره از اهداف متعدد سخن به ميان آمده و آيات به معاني متباين از هم اشاره كرده اند و وجود چنين تبايني در يك آيه مثل آيه? يك سوره? مائده كه از دو موضوع متفاوت از هم سخن گفته:
يا أيّها الّذين آمنوا أوفوا بالعقود اُحلّت لكم بهيمة الانعام. امكان آن را در يك سوره خيلي سهل مي نمايد.21
مؤلّف، درباره? بيشتر موضوعات تفسيري مانند اسامي سور، شأن نزول و… بحث مبسوطي را در مقدمه و در بخش تفسير ايراد كرده است،كه ما فقط به پارهاي از مباحث مهم آن اشاره كرديم.
ايشان در تفسير هر سوره، نخست به بحث تسميه و نامگذاري سورهها به عنوان خاص پرداخته و احتمالات مطرح در هر مورد را جمع كرده است سپس درباره? تك تك واژگان و تركيب آنها ازحيث معنا و جنبه? ادبي آن، علت استعمال لفظ خاص در يك آيه و غرض از آن را بيان ميكند. و اين روش را در تمامي آيات ادامه مي دهد، و در لابلاي اين مباحث در صورت وجود نظري متفاوت با ديدگاه ايشان مورد نقد قرار گرفته و ضعف و يا قوّت آن در صورت ترجيح قول بيان شده، عمده? آراي مد نظر ايشان در تفسير منةالمنّان نظرات علاّمه? طباطبايي(ره) صاحب الميزان، آيت اللّه خويي(ره) صاحب البيان و سيد مرتضي، صاحب حقايق التأويل ميباشد.
علاّمه در تبيين معارف آيات از كلمات نوراني ائمه به ويژه نهج البلاغه و ادعيه? معتبر و مأثور، مدد جسته است و در برخي از موارد به شأن نزول سوره ويا آيه اشاره كرده است.
از مباحث مهم و قابل توجه اين بخش كه در سراسر اين قسمت ديده ميشود، طرح سؤال و پاسخهايي است كه علاّمه در كمال استحكام و اتقان بدانها اشاره كرده است، اكثر اين سؤالها كه اكثراً از ناحيه? خود مؤلّف طرح شده، جنبه? تقابل دو سويه از ناحيه پرسشگر و پاسخگو دارد و در واقع اين شيوه? ارائه مطلب با خود يك سبك ويژه مطالعاتي را نيز در اين تفسير همراه دارد، كه خواننده را تا رسيدن به سر حدّ پاسخ قطعي به دنبال خود ميكشد و اين از امتيازات تفسير منةالمنّان نسبت به ساير كتب تفسيري است كه در آن مفسّر فقط به نگاشتن مطلب، هر چند محكم و متقن اكتفا نكرده است، شايد بتوان گفت كه اين تفسير در برقراري ارتباط علمي دو سويه ما بين مؤلّف و خواننده? آگاه با رعايت پيش شرط، راه موفقي را پيموده است وبه قطع از بايسته هاي نگارش متون تفسيري امروزين ما است كه بايستي مورد توجه قرآن پژوهان قرار گيرد.
نكته? قابل توجه ديگري كه در بخش تفسير به چشم ميخورد، تفسير قرآن از آخر به اوّل مي باشد. به عبارتي علاّمه به جاي شروع از سوره? فاتحه، بقره، آل عمران و… از آخر قرآن و نخست از سوره ناس بعد فلق و… شروع به نگارش كرده است و در واقع سنّت موجود در نگارش تفسير را كه از ديرينه? مشهوري در بين مفسّران برخوردار است، وانهاده و به روشي ديگر دست زده است. علاّمه علّت التزام به اين روش جديد را نتيجه دو عامل ميداند:
دست برداشتن از شيوه? تقليدي موجود در بين مفسّران و ارائه شيوه? جديد.
در شيوه نگارش تفاسير عمومي، روش معمول اين گونه است كه مفسّر اكثر مطالب و نظريات خود را تا اواسط قرآن به تفصيل و بسط بيان ميكند و در نصف ديگر قرآن، مباحث، مختصر شده وبه بخش اوّل ارجاع داده ميشود، اين شيوه در نظر خواننده و اذهان عمومي نوعي كم اهميّتي به بخش دوّم قرآن را ايجاد ميكند، به اين صورت كه فكر ميكنند بخش دوم از نظر مضمون و محتوا كمتر از بخش اوّل است حال آنكه واقعيّت امر اينگونه نيست، زماني كه اين شيوه? عكس ميشود (شيوه تفسير منةالمنّان) مفسّر قادر خواهد بود كه ضمن اشباع بحث در سورههاي كوچك و زدودن چنان شبههاي درباره? قرآن، با رسيدن به سورههاي طولاني، مباحث را با تفصيل بيشتر ارائه دهد و از ارجاع به بخش ديگر بينياز باشد و اين خود در يادگيري مطالب تفسيري نيز بسيار مهم و جالب توجه است.
لازم به ذكر است كه سير قهقرايي اين شيوه به ترتيب سورهها از آخر قرآن صورت يافته نه ترتيب آيات سوره، به عبارتي اوّل از سوره آخر قرآن (ناس) شروع شده و بعد سوره ما قبل آخر (فلق) وهم چنين تا اوّل قرآن ادامه يافته است.22
در پايان بايد گفت كه اين مقاله تنها به پاره اي از خصوصيّات تفسير منة المنّان پرداخته و جهت دستيابي به ساير ويژگيها و مطالب خواندني آن چارهاي جز مطالعه و دقّت در مطالب آن نيست.
1. براي تفصيل بيشتر بنگريد:الف:امام مهدي و نگرشي به تاريخ غيبت صغري ترجمه? محمد امامي شيرازي ، نشر جهان آرا. ب: تاريخ غيبت كبري ،ترجمه? سيّد حسن افتخارزاده، بخش مقدمه. ج: نبذة مختصره عن حياة الشّهيد السيّد محمّد الصّدر، اعداد و تنظيم مو?سسه الرضا(ع)، نشر عصمت، طبع الاولي 1419 هـ.ق، قم.
2. منة المنّان في الدفاع عن القرآن/ 27، نشر دارالنجوي، بيروت.
3. همان/ مقدمه ش 8، ص 14.
4. همان/ 28. به نقل از: محمّد باقر مجلسي بحار الانوار، /92 95.
5. همان / 29 ـ 30.
6. همان/32 ـ 33.
7. بنگريد: همان/33 ـ 38.
8. منة المنان: «… و خاصه ان المورد هو الدفاع عين الكتاب الكريم و عقيدة ديننا الحنيف».
9. همان/14، مقدمه? ش 9.
10. همان/8 ـ 9، مقدمه? ش/ 4 و 5.
11. همان/8، مقدمه? ش 4.
12. همان/10، مقدمه? ش 5.
13. همان/5، مقدمه? ش 1.
14. همان/6، مقدمه? ش 1.
15. همان/12، مقدمه? ش 7.
16. همان/7، مقدمه? ش 2.
17. همان.
18. همان/16، مقدمه? ش 16.
19. براي تفصيل ر.ك: همان/ 23،مقدمه? ش 17.
20. همان/18 ، 19، مقدمه ?ش 13.
21. همان/19 ، 20، مقدمه? ش 14.
22. همان/15، مقدمه? ش 10و بخش تفسير از ص 40 تا آخر كتاب.